خیانت چگونه پایان می یابد؟ داستان همسر خیانکار از زبان روانشناس بیان شده است. کدام رابطه را انتخاب می کند؟ رابطه قبلی یا رابطه جدید.
همسر خیانکار
بیایید به مثالی که در مقاله پیش عنوان کردم فکر کنید حمید و سارا زندگی خوبی داشتند ولی به دلیل برطرف نشدن یک سری از نیاز های عاطفی حمید وارد رابطه جدیدی با سحر می شود و آنقدر به او احساس نزدیکی می کند که نمی تواند رابطه اش را با او تمام کند و سعی می کند که رابطه قبلی خود را با وجود بچه هایی که دارد، اتمام بخشد.
پیشنهاد می شود اول مقاله قبلی را مطالعه کنید: چرا خیانت اتفاق می افتد؟ | داستان واقعی خیانت همسر
صحبت با حمید مشخص کرد که نمی توان امیدی به بازسازی زندگی زناشویی آن ها داشت.
داستان روانشناسی خیانت همسر
حمید به دروغ به سارا گفته بود که رابطه اش را با سحر تمام خواهد کرد.
از طرفی دیگر سارا از نظر روحی بسیار آشفته بود و گریه می کرد او می گفت که همسر خود را در خانه خود در حال خیانت دیده است.
حمید سعی داشت برای او توضیح بدهد و سارا هم که زنی منطقی بود متوجه یک سری از ایراد های خودش شده بود ولی با این وجود نمی توانست حق را به همسرش بدهد و او را ببخشد.
ولی مشکل اصلی بخشیدن حمید نبود او نمی توانست صحنه ای که دیده بود را فراموش کند.
حمید سعی کرده بود که سارا را قانع کند آخر هفته به مسافرت بروند ولی سارا که با تصویر ذهنی خود به مشکل خورده بود نتوانست قبول کند. او احساس می کرد که هیچ وقت در زندگی خود انقدر غمگین و دل شکسته نبوده است.
برای کسی که از طرف همسرش مورد بی وفایی قرار می گیرد بی شک این احساس بدترین حس دنیاست. سارا هم مانند بیش تر افراد خیانت دیده به این مشکل واکنش نشان داد.
سارا اگر با احساسات واقعی همسرش روبرو می شد صد در صد بیش تر آسیب می دید.
حمید به سارا دروغ گفت تا به احساسات او صدمه نزند ولی در حقیقت بدترین کار را در حق او کرد.
در طول روز های بعد حتی شرایط بدتر هم شد حمید سعی می کرد زندگی مشترکشان را حفظ کند ولی رفتار های سرد سارا جلوی او را می گرفت و او را به سمت سحر می کشاند.
از سمت دیگر سارا از سمت شرکتشان باید به مسافرت کاری می رفت و چاره ای هم نداشت.
حمید دوباره فکر می کرد که کار سارا برایش از همه چیز مهم تر است و اصلاً به فکر برطرف کردن نیاز های عاطفی او نیست.
در شب اول تنهایی حمید به آینده فکر کرد، احساس می کرد که در تنهایی اسیر شده است و لایق عشق و علاقه نیست.
در نهایت او نتوانست به قولی که به همسرش داده بود پایبند بماند و به سحر تلفن کرد. به محض شنیدن صدای سحر تمام افسردگی حمید از بین رفت و دوباره به زندگی امیدوار شد، سحر هم اصرار داشت که دوست ندارد در زندگی مشترک آن ها مشکل ایجاد کند ولی بالاخره با اصرار حمید با هم قرار گذاشتند و سعی کردند آن را از سارا مخفی نگه دارند.
زندگی مخفیانه موجب تقویت خیانت می شود
برای ادامه رابطه با فرد دیگر باید آن را به صورت مخفی نگه داشت و همین موجب بی وفایی بیش تر می شود. وقتی زوج ها از یکدیگر فاصله می گیرند و سرد می شوند احتمال رابطه با فرد دوم افزایش می یابد.
حمید دوستان زیادی داشت ولی هیچ وقت آن ها را از سارا پنهان نمی کرد و اغلب در مورد آن ها صحبت می کرد ولی سارا معمولاً فقط به فعالیت ها و کار های خودش علاقه نشان می داد.
حمید هم بالاخره از حرف زدن در مورد علاقه مندی هایش خسته شد و کسی را پیدا کرد که به حرف هایش گوش دهد.
حمید همیشه در مورد زمان هایی که با سحر بود به همسرش دروغ می گفت، در حقیقت این دروغ ها نشان دهنده خیانت او بودند ولی حمید به این نشانه ها توجهی نداشت.
بیش تر وقت ها افراد سابقه دروغگویی ندارند، اما ارتباط جدیدشان موجب رفتار فریبکارانه و دروغگویی آن ها می شود.
حمید و سارا همیشه با هم در مورد روز خود صحبت می کردند و این باعث شد که حمید همیشه یک دروغ آماده برای گفتن داشته باشد و این باعث ایجاد فشار عصبی بر حمید می شد و احساس می کرد که همیشه باید تمام کار هایش را برای همسرش توصیح دهد.
از آنجایی که حمید و سارا همواره با هم صادق بودند، پنهان نگهداشتن زندگی مخفی برای حمید آسان نبود.
برای همین حمید تصمیم گرفت که روش ارتباطی اش با سارا را تغییر دهد.