آیا فوبیاها یک ساختار اجتماعی مدرن هستند؟
ساختارگرایی یک نوع از نظریه یادگیری می باشد که یادگیری انسانی را به عنوان یک تلاش فعال برای معنادار کردن دنیای پیرامون در نظر می گیرد.
ساختارگرایان بر این باورند که یادگیری فعال تر و خود راهنمایی شده تر از نظریه رفتار گرایی یا شناختی به عنوان یک مورد مسلم فرض می شود.
ساختارگرایی یادگیری را به دو نوع تقسیم می کند: انطباق و جذب. تمرکز صورت گرفته بر روی تمایل و توانایی یادگیری فرد می باشد و معلم یا درمانگر صرفا برای کمک به راهنمایی کردن یادگیری خود راهنمایی شده حضور دارد.
چند نوع از ساختارگرایی وجود دارد که عبارتند از:
- شناختی
- اجتماعی
- فرهنگی
- رادیکالی
در این مقاله ما در رابطه با ساختار گرایی شناختی و اجتماعی صحبت خواهیم کرد، چرا که در رابطه با فوبیاها می باشند.
توضیح ساختار گرایی اجتماعی به دلیل تفاوت هایی که با ساختارگرایی شناختی دارد، در بخش دوم آورده شده است.
ساختارگرایی شناختی
روان شناسی به اسم جین پیاگت[۱] به دلیل ایجاد نظریه ساختارگرایی شناختی مشهور شد.
این نظریه شامل دو بخش مهمی می باشد که عبارتند از: سنین و مراحل. مولفه سنین توانایی کودکان را برای شناخت یا عدم شناخت موارد خاص پیشبینی می کند.
مولفه مراحل فرض می کند که افراد به صورت آنی نمی توانند اطلاعات را درک کنند و از آن استفاده کنند، بلکه آنها دانش خودشان را از طریق تجربه ایجاد می کنند.
این نظریه به صورت مستقیم با مدل آموزشی استفاده شده در اکثر مدارس عمومی ایالات متحده که از دانش تبادلی استفاده می کنند، تناقض دارد.
در این مدارس معلمان از دانش آموزان انتظار دارند که اطلاعات ارائه شده را بعد از یک تمرین مختصر حفظ کنند، به جای اینکه علاقه خود آنها را در مورد یک چیزی کشف کنند و بعدا آن مورد را تجربه کنند.
در مجموعه کلاسی پیاژه ای، معلم یک محیط غنی و مساعدی را ایجاد می کند تا به دانش آموزان اجازه بدهد که به صورت خودبخود کشف کنند.
[۱] Jean Piaget