عواطف تاثیر زیادی بر روی زندگی ما دارند. حتی نوشته ها و شعر ها هم نمی توانند به صورت کاملی دامنه و تجربه کردن عواطف انسانی را توصیف کنند.
عواطف در مرحله اول گمراه کننده می باشند و روشی که ما با استفاده از آن با دقیق ترین احساساتمان ارتباط برقرار می کنیم، نامشخص می باشد.
ما بدون احساساتمان نمی توانیم وجود داشته باشیم، ولی در اغلب مواقع بررسی نمی کنیم که چه تعداد عواطف انسانی وجود دارند.
این سوالی است که تا به امروز دانشمندان و فیلسوفان را مشغول خودش کرده است.
مطالعه عواطف
در قرن ۴ قبل از مسیح، ارسطو [۱] تلاش کرد تا تعداد دقیق عواطف اصلی انسان ها را مشخص کند.
در کتابی که با عنوان لیست عواطف ارسطو[۲] شناخته می شود، این دانشمند ۱۴ عبارت عاطفی مجزا را بیان کرد که عبارت بودند از: ترس، اعتماد، خشم، دوستی، آرامش، خصومت، خجالت، بی شرمی، نزاکت، مهربانی، حسادت، عصبانیت، هم چشمی و اهانت.
از قرن بیستم و به دلیل ظهور روان درمانی، این تعداد تا سطح قابل توجهی گسترش یافته است.
بر اساس نظر روبرت پلاتچیک[۳]، به عنوان استاد بازنشسته در دانشگاه پزشکی آلبرت انیشتین، بیش از ۹۰ تعریف از عاطفه توسط روان شناسانی معرفی شده است که هدفشان توصیف دقیق مواردی بود که منجر به ایجاد و تمایز گذاری مابین عواطف انسانی می شوند.
در سال های اخیر، روان شناسان تلاش کرده اند تا این عواطف را به نحوی شناسایی و طبقه بندی کنند که به عنوان تجربی یا عمومی در نظر گرفته شود.
در زمان مربوط به معرفی اصولی ترین عواطف، اکثر روان شناسان به صورت قابل توجهی به شما خواهند گفت که تعداد این عواطف کمتر از مواردی می باشد که یک فرد می تواند متصور شود.
[۱] Aristotle
[۲] Aristotle’s List of Emotion
[۳] Robert Plutchick