هفت راه رسیدن به آرامش فکری و تقویت ذهنی شامل موارد زیر می شود:
آرامش فکری و تقویت ذهنی
قانون اول: ذهن خود را پر از اندیشه های امیدواری و خوشبختی کنید.
در حقیقت زندگی ما نتیجه افکار ما است و بسیاری از رخدادها ناشی از ضمیر ناخوداگاه ماست.
در یک برنامه رادیویی از من سوال شد که بزرگ ترین درسی که تا کنون آموخته ام چیست؟
پاسخ این سوال برای من آسان است چون به خوبی می دانم بهترین درسی که از زندگی آموخته ام اهمیت دادن به تفکرات و اندیشه هایم است.
به نظر من ساده ترین راه شناخت افراد، آشنا شدن با طرز تفکرشان است.
ویلیام جیمز پدر روانشناسی علمی، می گوید: ظاهراً، عمل نتیجه ی تدوام احساس است، اما در حقیقت عمل و احساس هر دو یک راه را طی می کنند.
با نظم دادن به رفتار های ارادی می توان به طور غیم مستقیم بر احساسات و عواطف تأثیر گذاشت و رفتارهایی که ارادی نیستند را نظم بخشید.
نتیجه گفته های ویلیام جیمز به صورت زیر مطرح می شود:
وقتی شادی از ما می گریزد تنها کاری که مارا به سوی خوشبختی هدایت می کند این است که شاد و گشاده روی باشیم و از اندوه دوری کنیم.
قانون دوم رسیدن به آرامش فکری
سعی کنید در زندگی به دنبال تلافی و انتقام گرفتن از دشمنانتان نباشید چون در صورت بروز هر نوع اقدام تلافی جویانه بیش از دشمنان، خودتان آزار می بینید.
بیایید از روش آیزنهاور بهره ببریم در این روش، فرد حاضر نیست حتی دقیقه ای از فکرش را به کسانی اختصاص دهد که او را دوست ندارند.
دقت داشته باشید که انسان جز آنچه کاشته است درو نخواهد کرد.
قانون سوم دستیابی به آرامش فکری و تقویت ذهنی
به جای آنکه از ناسپاسی دیگران رنجببرید از کسی توقع خاصی نداشته باشید و منتظر نباشید تا بقیه به شما خوبی کنند.
دقت کنید که تنها راه رسیدن به خوشبختی و شاد زیستن این است که توقعاتمان را از دیگران کم کنیم، این کار علاوه بر افزایش کمک به دیگران سبب می شود تا ما بیاموزیم که برای آنچه دریافت می کنیم همواره سپاس گذار باشیم.
شکرگذاری از خداوند سبب می شود تا رضایت خاطر بیش تری نسبت به آنچه به دست آورده ایم، پیدا کنیم و برای آنچه که می خواهیم بیش تر تلاش کنیم.
از نظر روانشناسان مذهبی سپاس گذاری رفتاری تربیتی است و از نظر روانشناسان علوم تربیتی قدر شناسی و سپاس گذاری از دیگران یک خصوصیت مفید برای کودکان تلقی می شود.
قانون چهارم دستیابی به آرامش فکری
بیایید از امروز نعمت هایی را که دارید بشمارید نه آنچه را که ندارید.
اگر نعمت ها و دست آورد هایی را که به دست آورده اید بشمارید متوجه خواهید شد که در برابر هر محرومیت چندین نعمت وجود دارد که برای ارضاء شما کافی خواهد بود.
کنفوسیوس می گوید: وجود آدم عصبانی و خشمگین همیشه پر از زهر است.
از ناسپاسی دیگران ناراحت نشوید، همچون مدیر شرکتی که یکی از کارمندانش در عین گستاخی از او مبلغ بالایی برای انجام کاری درخواست کرده است و این قدرناشناسی سبب عصبانیت مدیر شده است.
عصبانیت این مدیر ۶۰ ساله به حدی زهرآگین و مسموم بود که دلم به حالش سوخت او شاید ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر فرصت زندگی داشته باشد و بخاطر رفتار دیگران و ناسپاسی آن ها زیر این فشار عصبی نهایت ۱۵ سال دیگر زنده خواهد ماند.
قانون پنجم دستیابی به تقویت ذهنی
سعی کنید پیشتاز باشید و از دیگران تقلید نکنید، خودتان را بشناسید و راه خودتان را پیدا کنید.
به توانایی ها و ویژگی های خود اعتماد کنید، تقلید کردن سبب می شود که خلاقیت و استعداد های شما آسیب دیده و حتی از بین برود.
مراجعی داشتم که از کودکی فوق العاده زودرنج و کمرو بود، از لحاظ قد و اندازه نیز با کودکان همسن خود متفاوت بود. بچه چاقی که دو برابر وزن یک بچه سالم وزن داشت.
چهره اش با دیگران فرق می کرد و مادرش ابلهانه ترین لباس ها را تن او می کرد. بجز ظاهر ناجورش توان حضور در مراسم ها و اجتماعات مدرسه را نداشت از شرکت در مهمانی ها طفره می رفت و فرار می کرد و از ورزش بیزار بود، او همواره فکر می کرد که با بقیه فرق دارد و از این بابت خجالت می کشید.
در زمان جوانی وقتی ازدواج کرد هرگز سعی نکرد که تغییری در وضعیت خود ایجاد کند، خوبی و اعتماد به نفس بالای دوستان همسرش سبب کاهش هرچه بیش تر اعتماد به نفس او شده بود.
افراد زیادی سعی کردند تا او موفق شود اما او همیشه به عادات قدیمی اش پایبند بود و همین سبب شد تا روز به روز از دوستان خود دور تر شود.
اما روزی اتفاقی عجیب زندگی او را تغییر داد. روزی با مادر شوهرش در مورد روش تربیتی خود در پرورش بچه اش حرف می زد. او به مادر شوهرش گفت: برای من اهمیت ندارد که چه اتفاقی می افتد و بچه ها چگونه تربیت می شوند.
برای من مهم این است که آن ها همان چیزی بشوند که می توانند بشوند و به تقلید از دیگران و حرف های دیگران نپردازند.
وقتی این حرف را به مادر شوهرش گفت تازه متوجه شد که تمام بدبختی های او از این است که می خواهد در قالبی باشد که برای او مناسب نیست.
با فهمیدن این نکته ظریف به خودش آمد در ابتدا نزد من آمد تا شخصیت خود را مورد بررسی قرار دهد و بعد از چند جلسه شروع به آغاز زندگی جدیدش کرد.
امروز او اعتماد به نفس بالایی دارد و دوستان زیادی پیدا کرده است. حتی در جلسات گروهی موفقیت نیز سخنرانی می کند.
خودشناسی اینگونه سبب بهبود زندگی افراد می شود.
قانون ششم از بدترین ها بهترین ها را بسازید
این اصل یک شعار نیست، با یک مثال ساده به شما نشان خواهم داد که چگونه از بدترین تهدید ها می توان بهترین استفاده ها را کرد:
چندین سال پیش در مزرعه ای مارهای سمی خطرناکی دیده شدند و پس از آن مزرعه رها شد. پس از سال ها هیچ کسی حاضر نبود آن را حتی به ارزان ترین قیمت خریداری کند.
اما فردی مبتکر و خلاق این زمین را در اوج ناباوری سایرین خریداری کرد او با روشی ابتکاری از مار های سمی برای دور کردن حیوانات مزاحم استفاده می کرد و همین امر و حرکت مارها در زیر زمین باعث حاصل خیزی بیش از اندازه مزرعه گردید.
قانون هفتم دستیابی به آرامش فکری و تقویت ذهنی
با کمک به دیگران و خوشحال کردن آن ها شادی را نصیب خود کنید.
وقتی به دیگران محبت می کنید و سبب خوشحالی آن ها می شوید، احساس رضایت خاطر و شادی آن ها به شما نیز سرایت می کند، بنابراین با شاد کردن دیگران خودتان را هم شاد می کنید.
از زرتشت نقل شده است که می گوید: خدمت به دیگران وظیفه نیست، بلکه نوعی لذت است زیرا که به سلامتی و خوشحالی شما می افزاید. وقتی کار خوبی در حق دیگران انجام می دهید، بیش از او به خودتان محبت کرده اید.