روان درمانی فکری شاخه ای از روان شناسی می باشد که شامل فلسفه بودیایی شرقی و روش های مرسوم بالینی مربوط به روان شناسی غربی می باشد.
این نوع از روان درمانی بر مبنای این ایده شکل گرفته است که همه افراد دارای یک بینش درونی می باشند که برای درمان یافتن از درد، ضروری می باشد.
افرادی که به درمان مراجعه می کنند تا خودآگاهی خود را افزایش دهند، سلامت کلی خود را بهبود بخشند و حس بهزیستی عمومی را ارتقاء دهند، می توانند از روش درمانی فکری، به عنوان یک رهیافت مفید و موثر بهره مند شوند.
- روان درمانی فکری چه چیزی است؟
- نظریه مربوط به روان درمانی فکری
- تکنیک های مربوط به روان درمانی فکری
- چرا روش روان درمانی فکری یک روش منحصر به فردی می باشد؟
- روان درمانی فکری به چه نحوی می تواند مفید باشد؟
- آموزش روان درمانی فکری
- محدودیت ها و نگرانی های مربوط به روان درمانی فکری
روان درمانی فکری در دهه ۱۹۷۰ و توسط یک متخصص مدیتیشن تبتی، به اسم چوگیام توگپا رینپوچ[۱] ، که یکی از افراد مهم در انتقال، معرفی و اشاعه بودیسم در دنیای غرب بوده است، گسترش داده شد.
وی برای انجام این کار خود با یک چالش جدی روبرو بود. این چالش عبارت از این تفکر بود که بودیسم تنها یک ایدئولوژی و طرز تفکر مذهبی است و کاربرد دیگری ندارد.
رینپوچ برای توضیح مشخص فلسفه بودیسم و ایجاد یک مفهوم ملموس و قابل درک از آن برای غربی ها، زبان و نظریه روان شناسی غرب را مورد پذیرش قرار داد و در کارهای خود از آن استفاده کرد.
وی از عبارات و کلماتی از قبیل “افسردگی” و “الگوی ذهنی ناخود آگاه” استفاده کرد تا افراد بتوانند با استفاده از آن، مدیتیشن را به عنوان چیزی غیر از روش ها و تمرینات مذهبی رمزی و مبهم تصور کنند.
وی در سال ۱۹۷۴ موسسه نروپا[۲] (که بعدا به دانشگاه نروپا تبدیل شد) رادر بولدر، کولورادو تاسیس کرد تا کلاس های مربوط به روان شناسی فکری را ارائه دهد.
از آن زمان، روان درمانی فکری جزء روش های و تمرینات درمانی بوده است که تکنیک های تفکری بودیسم را با نظریه و کاربرد های روان شناسی غربی ترکیب می کند.
روان درمانی فکری برخی از جنبه های بودیسم، همانند مدیتیشن، آگاهی و مفهوم “سلامت عقلی مناسب” می باشد که همراه با آن، یک مفهوم مشخصی از سلامتی، استفاده از رابطه درمانی صمیمی، و کشف مراحل مربوط به توسعه بشری که جزو روش های مرسوم درمانی غرب می باشد، مورد استفاده قرار می دهد.
روان درمان های فکری بر این باورند که افراد ذاتا خوب هستند و دارای یک ظرفیتی می باشند که سلامت عقلی مناسب نامیده می شود.
این مفهوم اصلی بیانگر چیزی است که روان درمانی فکری از آن، به عنوان ماهیت بنیادین وجودی انسان حمایت می کند و عبارت است از اینکه: همه افراد در درون خود دارای یک بینش طبیعی هستند، و این بینش می تواند برای دستیابی به سلامتی و خود آگاهی مورد استفاده قرار گیرد.
باور بر این است که سلامت عقلی مناسب همواره، حتی در زمانی که به صورت کامل مشاهده نشود، وجود دارد.
هدف از روان درمانی فکری کمک به افراد برای کشف کردن سلامت عقلی مناسب و متصل شدن به منابع درونی برای دست یابی به یک بهزیستی ارتقاء یافته می باشد.
[۱] Chogyam Trungpa Rinpoche
[۲] Naropa